دیالکتیک تنهایی

متن مرتبط با «سازش در دعاوی حقوقی» در سایت دیالکتیک تنهایی نوشته شده است

دریغ

  • در حال از دست دادن،علاقه هایم،نسبت به همه چیز هستم.این واقعی ترین حسی هست که این روزها دارم., ...ادامه مطلب

  • برای مادر از یاد رفته ام

  •  مادرم عطر گل محمدی دوست داشت همیشه به لباس های گل گلیش می زد وبا عشق، پیانو می نواخت و همیشه می خندید و هنوزم طعم مربای گل محمدی که درست می کرد زیر زبانم است،زن شادی که ذره ای غم به دل و خانه راه نمی, ...ادامه مطلب

  • گاه بی گاه در پایان

  • نارضایتی در  وجودم بقدری پررنگ شده است که فکر نمی کنم دیگر چیزی رضایتم را جلب کند. تنها وجه تمایز تغییر تنهایی به تعبیر یک رویای ناممکن همین امید بی منطقی است که در وجودم ریشه دوانده،دوگانگی که در روح و ذهنم احساس می کنم و سردرگمم کرده آرام آرام به این فکر می کنم که شاید مرگ دردی از دردهایم دوا کند   پی نوشت: صدا، صدای چیست! از من چه می خواهی  گوش نمی دهم دگر فصل ، فصل فراموشی ست نوشته شده در جمعه پانزدهم دی ۱۳۹۶ساعت 13:29 توسط | , ...ادامه مطلب

  • سازش اجباری

  • روزمرگی یعنی که خودت را تمام فراموش کنی و چیزی بشوی که دیگر چیزی از خودت در خودت باقی نمانده باشد، خسته و تمام شده، با لبخندی پوچ و بزرگ  نوشته شده در جمعه بیست و هشتم مهر ۱۳۹۶ساعت 12:7 توسط V| , ...ادامه مطلب

  • مرگ تدریجی

  •   اندوه که از حد بگذرد، جایش را می‌دهد به یک بی‌اعتنایی مزمن.. دیگر مهم نیست بودن یا نبودن، دوست داشتن یا نداشتن.. آن‌چه اهمیت دارد یک کشداری رخوتناک حسی است که دیگر تو را به واکنش نمی‌کشاند و در آن لحظه در سکوت فقط نگاه میکنی و نگاه میکنی  صادق هدایت پی نوشت: نمی دونم واقعا چی بگم توصیف حالم خیلی خیلی دردناک و سخته نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۶ساعت 21:20 توسط V| , ...ادامه مطلب

  • درد مشترک

  • همه‌ی ما در آرزوی چیزی هستیم که نمی‌دانیم چه بنامیمَش ولی همیشه در درونمان حسش میکنیم،تمام زندگی به تو فکر کرده ام ولی هنوز هم نمی دانم چیستی؟سالهاست جز روشن تر از خاموشی و پر حرف تر از بی حرفی در وجودم ندیده ام، من ساکن دردهای مشترک ما هستم، مایی که نمیدانم چند نفر است! پی نوشت: لای هر چیزِ خنده داری که می بینیکمی مصیبت پیچیده شده است   دشمن عزیز  جین وبستر نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم شهریور,مشترک ...ادامه مطلب

  • خنده در تاریکی

  • بعضی وقت ها احساس می کنم که هیچ چیز معنی ندارد. در سیاره ای که میلیون ها سال است با شتاب به سوی فراموشی می رود، ما در میان غم زاده شده ایم؛ بزرگ می شویم، تلاش و تقلا می کنیم، بیمار می شویم، رنج می بریم، سبب رنج دیگران می شویم، گریه و مویه می کنیم، می میریم، دیگران هم می میرند، و موجودات دیگری به دن, ...ادامه مطلب

  • سازش

  • از زمانی که نسبت به سرنوشتم صبور و حتی بی تفاوت شده بودم، زندگانی هم با من سر سازش بیشتری نشان می داد . انسان با همه کشش و کوشش ها به چیزهایی که بیشتر در پی آن هاست کمتر می رسد....!   گرترود / هرمان هسه,سازش,سازشناسی,سازش خبر,سازش مهدی یراحی,سازش متولدین ماه ها,سازش از مهدی یراحی,سازش رایانه,سازش نمی پذیریم,سازش در دعاوی حقوقی,سازش نامه ...ادامه مطلب

  • مادربزرگ راست میگفت" نمیگفت؟

  • مادر بزرگ ادبیات مخصوص به خودش را داشت. به همبرگر می گفت همبرگرد، به سطل سلط، زبانش نمی چرخید به کبریت می گفت کربیت . برای احوالپرسی كه زنگ مي زد، می گفت زنگ زده ام حالت را بگیرم. هیچوقت عادت نکردم به این جمله، بعد از شنیدنش لبخند می زدم، حالم خوب می شد. زنگ زده بود حالم را بگیرد ولی قصدش حال پرسیدن بود، برعکس بعضی از آدم ها كه تلفن می کنند، مسیج می دهند حالت را بپرسند ولی حالت را می گیرند. دنیای عجیبی داریم ما آدم ها..., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها