مانند درختی،که ریشه هایش، دور ،گلویش پیچیده شده است،فرو می روم و شاخه هایم،پنجه در خاک می کشند و مذبوحانه در حافظه جیرجیرک ها،صداهایی رمزآلود می شوم،تا یادگاران، خوش سفر غربت ،خرامان و آرام به آبی آسمان برسند.
دیالکتیک تنهایی...برچسب : نویسنده : fshaer205 بازدید : 10
برچسب : نویسنده : fshaer205 بازدید : 49
برچسب : نویسنده : fshaer205 بازدید : 50
برچسب : نویسنده : fshaer205 بازدید : 53
آقای سعدی میفرمایند،مدارا میکنم با درد چون درمان نمییابم ، تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم. دیالکتیک تنهایی...
برچسب : نویسنده : fshaer205 بازدید : 70
برچسب : نویسنده : fshaer205 بازدید : 70
برچسب : نویسنده : fshaer205 بازدید : 64
من دقیقا همونجایی ایستادم که آقای ابتهاج میگه:نمیدانم چه میخواهم،بگویم،غمی در استخوانم میگدازد. دیالکتیک تنهایی...
برچسب : نویسنده : fshaer205 بازدید : 114
برچسب : نویسنده : fshaer205 بازدید : 108
برای این قلب ها که در آتش می سوزند،خدایا، باران بفرست. دیالکتیک تنهایی...
برچسب : نویسنده : fshaer205 بازدید : 93